فهرست مطالب

نشریه پرستاری ایران
پیاپی 141 (اردیبهشت 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/08/27
  • تعداد عناوین: 8
|
  • حرمت السادات امامزاده قاسمی، فاطمه حاجی بابایی*، ابولفضل ثباتی، زهرا نجم زاده، حسن خسروی صفحات 2-13

    زمینه و هدف:

     توانمندسازی ارایه دهندگان خدمات سلامت از جمله پرستاران و مدیران پرستاری از اهمیت بالایی برخوردار است. همان طورکه کسب تبحر بالینی، هدف نهایی آموزش پرستاری است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه توانمندسازی مدیران رده های مختلف پرستاری بر مهارت های مدیریتی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.

    روش بررسی:

     مطالعه حاضر از نوع مداخله ایی در مجتمع بیمارستانی امام خمینی تهران انجام شد. مشارکت کنندگان پژوهش 84 دانشجوی پرستاری ترم 8 در 2 دوره کارآموزی مدیریت پرستاری و نیز 19 مدیر پرستاری بودند. دانشجویان در دو مرحله قبل و بعد (42 نفر)، به روش تخصیص غیرتصادفی و در دو گروه کنترل و آزمون (42 نفر) قرار گرفتند. برنامه توانمندسازی با رویکرد توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر و به صورت کارگاه آموزشی برای مدیران پرستاری انجام شد. سنجش مهارت های مدیریتی دانشجویان تحت سرپرستی مدیران هر دو گروه آزمون و کنترل، قبل و بعد از اجرای برنامه های توانمندسازی، با استفاده از  پرسش نامه مهارت های مدیریتی به روش مشاهده و پرسش از مدرسان مربوطه و سرپرستار بخش، مورد سنجش قرار گرفت و نتایج حاصله با استفاده از نرم افزار SPSS  نسخه 16 تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها :

    مهارت های مدیریتی دانشجویان پرستاری در مرحله پس از مداخله در گروه آزمون 0/422±2/340 و کنترل 0/498±1/940 بوده است. به این ترتیب برنامه های توانمندسازی سبب افزایش 0/274 واحدی (13/2 درصد)  این متغیر شده است.

    نتیجه گیری:

     توانمندسازی روان شناختی مدیران پرستاری می تواند ارتقاء مهارت های مدیریتی دانشجویان پرستاری را به دنبال داشته باشد. بنابراین مطالعه حاضر با تشویق مدیران پرستاری جهت شرکت و برگزاری در برنامه های توانمندسازی، توانمندی روان شناختی محیط های کاری، پرستاران و نیز دانشجویان پرستاری را نیز فراهم سازد.

    کلیدواژگان: توانمندسازی، مدیران، دانشجو، پرستاری، مهارت های مدیریتی
  • جواد سجادی فر*، فرشاد شریفی، فاطمه بهرام نژاد صفحات 14-25

    زمینه و هدف:

     مفهوم تحرک زودهنگام از تخت بیمار بستری در بخش مراقبت ویژه، یک مفهوم بسیار پیچیده است که نیازمند هماهنگی بین بخشی، صرف انرژی و هماهنگی همه کارکنان بخش مراقبت ویژه شامل پزشک، پرستار و فیزیوتراپ است. تحرک زودهنگام ایمن، امکان پذیر و همراه با نتایج مثبتی برای بیمار، کادر درمانی، خانواده و نظام سلامت است. درواقع این مفهوم تعریف واحدی ندارد و در متون مختلف از خروج از تخت در اولین فرصت تا انجام فعالیت بدنی در تخت و تحت تهویه مکانیکی بدان اشاره شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین موانع تحرک زودهنگام بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی کهکیلویه و بویراحمد انجام شد.

    روش بررسی:

     پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1399-1400 است. جامعه پژوهش این مطالعه کارکنان درمان شامل پزشکان، پرستاران و فیزیوتراپ های شاغل در بخش های مراقبت ویژه بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کهکیلویه و بویراحمد و به صورت سرشماری بود. داده ها از طریق پرسش نامه جمعیت شناختی و پرسش نامه پژوهشگرساخته موانع تحرک زودهنگام بیماران بخش ویژه، جمع آوری و وارد نرم افزار SPSS نسخه 18 شدند. با کمک آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه وتحلیل داده ها صورت گرفت.

    یافته ها :

    در مطالعه حاضر 174 پرستار، پزشک، فیزیوتراپ به پرسش نامه پاسخ دادند. 57/8 درصد از نمونه ها زن و بیشتر پاسخ دهندگان (59/8 درصد) مجرد بودند. براساس یافته های مطالعه حاضر، موانع مرتبط به بیمار کمترین میانگین (0/108±0/411) و موانع فرهنگی بیشترین میانگین (0/146±0/478) را در بین موانع تاثیرگذار درخصوص تحرک زودهنگام به خود اختصاص داده اند. 

    نتیجه گیری:

     براساس یافته های این مطالعه، لازم است موانع تحرک زودهنگام در بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه به خصوص موانع فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد و برهمین اساس، راهنمای بالینی و پروتکل مناسب جهت مدیریت و کاهش این موانع طراحی و تدوین شود.

    کلیدواژگان: تحرک زودهنگام، بخش مراقبت ویژه، پرستار، پزشک، فیزیوتراپ
  • غلامرضا ملااحمدی، محمود کریمی، شیما حقانی، مریم قراچه* صفحات 26-39

    زمینه و هدف :

    بهورزان به دلیل بر عهده داشتن مسیولیت های متعدد در تامین سلامت بیماران تحت تاثیر عوامل متعدد استرس زا هستند که ممکن است به بروز فرسودگی شغلی در آن ها منجر شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط استرس شغلی با فرسودگی شغلی در بهورزان دانشگاه علوم پزشکی ساوه در سال 1398 انجام شد. 

    روش بررسی:

     پژوهش حاضر یک مطالعه همبستگی توصیفی است که بر روی همه 128 بهورز شهرستان های ساوه و زرندیه انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه مشخصات جمعیت شناختی، پرسش نامه فرسودگی شغلی ماسلش و استرس شغلی اشپیلبرگر بود. برای توصیف داده ها از آمارهای توصیفی و برای بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون های آماری تی مستقل، تحلیل واریانس و همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS نسخه 18 استفاده شد. 

    یافته ها :

    میانگین نمره استرس شغلی در بین بهورزان مورد مطالعه 48/60±140/7 بود که از میانه نمره ابزار (یعنی 150) پایین تر بود. میانگین نمره فراوانی فرسودگی شغلی در بعد خستگی عاطفی 8/30±23/43، میانگین نمره فراوانی شخصیت زدایی 4/78±17/00 و موفقیت فردی 6/74±14/43 بود. بین استرس شغلی با فراوانی خستگی عاطفی (0/59=P<0/001,r) و شخصیت زدایی (P<0/001, r=0/22)، ارتباط مستقیم و معنادار و بین استرس شغلی و فراوانی موفقیت فردی (0/001>P، 0/47=r) ارتباط معکوس و معنادار وجود داشت. به این معنی که با افزایش استرس شغلی، فرسودگی در دو بعد خستگی عاطفی و شخصیت زدایی نیز افزایش و با افزایش استرس شغلی، نمره موفقیت فردی کاهش می یابد. 

    نتیجه گیری:

     بهورزان در این مطالعه دارای سطح استرس متوسط و سطح فرسودگی شغلی بالا در حیطه های شخصیت زدایی و موفقیت فردی بودند. باتوجه به میزان بالای فرسودگی شغلی و ارتباط آن با استرس شغلی در بهورزان و نظر به این که این عوامل می توانند بر کیفیت ارایه خدمات سلامتی تاثیر منفی دشته باشند، انجام مداخلات لازم برای کاهش و مدیریت استرس و فرسودگی شغلی در کارکنان بهورزی ضروری می باشد.

    کلیدواژگان: بهورز، استرس شغلی، فرسودگی شغلی
  • سید محمدمهدی پیغمبری، محدثه چوبانی، محمود شیخ فتح الهی، آویسا طبیب، محمدجواد عالم زاده انصاری، فیدان شبانی* صفحات 40-51

    زمینه و هدف:

     فرسودگی شغلی کیفیت زندگی، سطح عملکردی و تعهد سازمانی پرستاران را کاهش و قصد ترک شغل را افزایش می دهد. مطالعات مختلف نشان داده اند که توانمندسازی کارکنان و مشارکت دادن آن ها در تصمیم گیری ها باعث کاهش فرسودگی شغلی می شود. رفتارهای توانمندساز موثر رهبران باعث احساس توانمندی، استقلال و انگیزه در کارکنان می شود. ناظران و مدیران پرستاری نقش بسیار مهمی در توانمندسازی کارکنان دارند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط رفتارهای توانمندساز رهبران پرستاری با فرسودگی شغلی پرستاران انجام شد.

    روش بررسی :

    این مطالعه توصیفی همبستگی در سال 1399 در مرکز قلب و عروق شهید رجایی انجام شد. جامعه پژوهش شامل پرستاران شاغل در بخش های مراقبت ویژه (سی سی یو و آی سی یو) بود. شرکت کنندگان 165 پرستار بودند که به روش دردسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه رفتارهای توانمندساز رهبران و پرسش نامه فرسودگی شغلی ماسلاچ استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرم افزار SPSS نسخه 24 انجام شد.

    یافته ها :

    میانگین و انحراف معیار سن پرستاران مورد بررسی 7/20±36/73 سال بود و پرستاران در محدوده سنی 24 تا 53 سال قرار داشتند. همچنین، 104 نفر (63 درصد) از پرستاران مورد بررسی خانم و 61 نفر (37 درصد) آقا بودند. بیشتر پرستاران (59/4 درصد) متاهل بودند. ضرایب همبستگی پیرسون نشان دهنده رابطه معکوس بین نمرات ابعاد پرسش نامه رفتارهای توانمندساز رهبران پرستاری و نمرات خستگی عاطفی و مسخ شخصیت پرسش نامه فرسودگی شغلی پرستاران بود (P<0/001). همچنین رابطه مستقیم بین نمرات ابعاد پرسش نامه رفتارهای توانمندساز رهبران پرستاری و موفقیت فردی دیده شد (P<0/001). 

    نتیجه گیری:

     براساس نتایج مطالعه حاضر، رفتارهای توانمندساز رهبران در بیمارستان موردمطالعه در حد متوسط بوده است. هرچه رفتارهای توانمندساز رهبران از سطح بالاتری برخوردار باشند، فرسودگی شغلی پرستاران در ابعاد مختلف کاهش پیدا می کند.

    کلیدواژگان: فرسودگی شغلی، رهبری، توانمندسازی، پرستاری
  • مریم برادری، مهناز شوقی* صفحات 52-65

    زمینه و هدف:

     بستری نوزادان در بخش مراقبت های ویژه نوزادان سبب از بین رفتن یا تاخیر در روند دلبستگی مادر و نوزاد می شود. از سوی دیگر قرنطینه و محدودیت های فاصله گذاری اجتماعی در طی همه گیری ویروس کووید-19 منجر به عواقب روان شناختی ازجمله افزایش ترس از ابتلا به کووید-19 می شود. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین رفتارهای دلبستگی و ترس از کووید-19 در مادران دارای نوزاد بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان در بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ایران در همه گیری کرونا انجام شد. 

    روش بررسی:

     در این مطالعه توصیفی همبستگی، 195 مادر دارای نوزاد بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان مراکز آموزشی درمانی منتخب دانشگاه علوم پزشکی ایران شرکت کردند. نمونه گیری با روش مستمر انجام شد. ترس از کووید-19 با پرسش نامه ترس از کووید-19 و رفتارهای دلبستگی مادر و نوزاد از طریق ابزار مشاهده ای رفتارهای دلبستگی مادر و نوزاد آونت ارزیابی شد. از مادران دارای معیارهای ورود خواسته شد پرسش نامه ترس از کووید-19 را تکمیل کنند. سپس رفتارهای دلبستگی مادر و نوزاد توسط پژوهشگر مشاهده و ثبت شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، کراسکال والیس، من ویتنی و آنووا تجزیه وتحلیل شدند. 

    یافته ها:

     میانگین و انحراف معیار ترس از کووید-19 به ترتیب برابر با 5/40±19/04 و همچنین میانگین و انحراف معیار دلبستگی به ترتیب برابر با 12/57±52/31 می باشد. یافته ها نشان دادند، ارتباط معناداری بین میزان ترس از کووید-19 و دلبستگی مادر به نوزاد وجود نداشت (0/05).

    نتیجه گیری:

     دلبستگی عاطفی مادران به نوزادان مورد مطالعه پایین و ترس از کووید-19 در آن ها تقریبا بالا بود. هرچند بین ترس از ابتلا به کووید-19 و دلبستگی مادر به نوزاد ارتباط معناداری دیده نشد، به نظر می رسد توجه به عوامل موثر در ارتقای دلبستگی عاطفی میان مادر و نوزادان بستری در بخش مراقبت ویژه ضروری است. همچنین توجه کادر درمان و پرستاران به این گروه از مادران در همه گیری هایی مانند کووید-19 و استفاده از راهکارهایی برای کاهش ترس آن ها از ابتلا و انتقال بیماری توصیه می شود.

    کلیدواژگان: رفتارهای دلبستگی، ترس، کووید-19، مادران، نوزادان، بخش مراقبت های ویژه نوزادان
  • فاطمه ابراهیمی، عزت جعفرجلال*، طاهره نجفی قزلچه، شیما حقانی صفحات 66-79

    زمینه و هدف:

     پرستاران به عنوان بزرگترین گروه ارایه دهنده خدمات به بیماران از جمله در دوران همه گیری کووید-19 هستند. با تشدید این بیماری و نیاز به مراقبت پیشرفته تر، این بیماران در بخش مراقبت ویژه بستری می شوند. باتوجه به در قرنطینه ماندن، نداشتن ملاقات و دوری از خانواده نیاز به مراقبت معنوی در این بیماران به شدت احساس می شود و این بیماران نیازمند حضور پرستاران با صلاحیت جهت ارایه مراقبت معنوی می باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی صلاحیت مراقبت معنوی پرستاران بخش های مراقبت ویژه کووید-19 در بیمارستان های آموزشی شهر اراک انجام شد.. 

    روش بررسی:

     این مطالعه، یک پژوهش توصیفی از نوع مقطعی بود. در این مطالعه 142 پرستار شاغل در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اراک از بهمن ماه سال 1400 تا خرداد ماه سال 1401 به شیوه نمونه گیری تمام شماری مشارکت کردند. ابزار گردآوری داده ها ابزار روا و پایاشده شایستگی مراقبت معنوی بود. داده ها تحت نرم افزار SPSS نسخه 16 تحلیل شدند. 

    یافته ها:

     نتایج مطالعه حاضر نشان داد، میانگین نمره کلی شایستگی مراقبت معنوی، 14/45±100/71 به دست آمد که از نمره میانه ابزار (81) بالاتر بود. سایر یافته ها حاکی از آن بود که از میان مشخصات فردی پرستاران، شایستگی مراقبت معنوی با وضعیت تاهل (0/044=P)، تمایل به داشتن اضافه کار (0/001>P)، سن (0/011=P)، کل سابقه کار (0/030=P) و سابقه کار در بخش ویژه (0/025=P)، ارتباط آماری معنا داری داشت، به گونه ای که در پرستاران متاهل، خواهان اضافه کار، سن بالاتر و سابقه کار بیشتر، شایستگی مراقبت معنوی بالاتر گزارش شد. 

    نتیجه گیری:

     باتوجه به بالاتر بودن بودن میانگین نمره کلی شایستگی مراقبت معنوی از نمره میانه ابزار، شایستگی مراقبت معنوی در پرستاران مورد پژوهش مطلوب ارزیابی شد. نتایج این مطالعه می تواند پایه ای برای مطالعات آتی در جهت ارتقای کیفیت مراقبت پرستاری و شایستگی مراقبت معنوی پرستاران باشد.

    کلیدواژگان: معنویت، مراقبت معنوی، شایستگی مراقبت معنوی، مراقبت ویژه، کووید-19
  • آیدا امیدی، وحید احمدی*، رضا ولیزاده صفحات 80-93

    زمینه و هدف:

     پژوهش حاضر با هدف مقایسه‏ اثربخشی آموزش تنظیم هیجان با شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تاب آوری و شفقت به خود در زنان مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر انجام شده است. 

    روش بررسی:

     این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش تعداد 300 نفر از بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر در شهر ایلام بودند که در سال 1398-1399 به مطب خصوصی پزشکان متخصص داخلی مراجعه کردند. حجم نمونه براساس معادله برآورد حجم نمونه فلایس، 12/07 به دست آمد که برای اطمینان برای هر گروه 20 نفر در نظر گرفته شد. 60 نفر به روش خوشه ای ساده و براساس رضایت آگاهانه که معیارهای ورود را داشتند، به عنوان نمونه انتخاب شدند و سپس براساس ویژگی‏های جمعیت‏شناسی در 3 گروه (20 نفر تحت آموزش تنظیم هیجان براساس مدل گراس، 20نفر تحت ذهن‏آگاهی مبتنی بر شناخت‏درمانی و 20 نفر هم گروه کنترل) جایگزین شدند. بعد از ارایه آموزش ها، پس آزمون در مورد گروه ها اجرا شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسش نامه تاب آوری کونور-دیویدسون (CD-RIS) و پرسش نامه شفقت به خود نف بوده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS  نسخه 23 و آزمون آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد. 

    یافته ها :

    آموزش تنظیم هیجان و آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تغییرات تاب آوری افراد و شفقت به خود و مولفه های آن تاثیر دارد (0/001=P). بین آموزش های انجام شده بر روی مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر تفاوت معناداری وجود دارد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با آموزش تنظیم هیجانی تاثیر بیشتری بر تاب آوری و شفقت به خود و مولفه های آن داشته است. 

    نتیجه گیری:

     باتوجه به یافته های پژوهش، می توان از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان روش موثر برای افزایش تاب آوری و شفقت به خود در زنان مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر استفاده کرد.

    کلیدواژگان: آموزش تنظیم هیجان، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، تاب آوری، شفقت به خود، سندرم روده تحریک پذیر
  • مریم شیبانی صدر، مریم سراجی*، محمدهادی عباسی صفحات 94-109

    زمینه و هدف:

     یک بعد مهم از زندگی زنان را باروری جهت تولید مثل و حفظ بقا شامل می شود. ارایه مراقبت های دوران بارداری در حیطه زنان علاوه بر این که مقرون به صرفه است، باعث حفظ و ارتقای سلامت مادر و جنین و درنتیجه سلامت کل خانواده و افزایش جمعیت جامعه می شود. این پژوهش با هدف استخراج مشوق ها و بازدارنده های دریافت مراقبت های دوران بارداری در سال 1401 در شهر زاهدان (جنوب شرق ایران) انجام شد. 

    روش بررسی:

     مطالعه حاضر از نوع کیفی با رویکرد تحلیل محتوای قراردادی است. جمع آوری داده ها به صورت هدفمند از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق با انجام مصاحبه با 26 مشارکت کننده (8 پرستار و 18 زن باردار) که از مراقبین سلامت و زنان باردار مراجعه کننده به پایگاه سلامت بودند تا مرحله اشباع داده ها ادامه یافت. تحلیل اطلاعات هم زمان با جمع آوری به روش 4 مرحله ای گرانیهام انجام شد. برای صحت و استحکام داده ها از 4 روش اعتبار، تاییدپذیری، قابلیت اعتماد و انتقال پذیری استفاده شد. 

    یافته ها :

    پس از تحلیل، 504 کد به دست آمد که براساس شباهت ها به 215 کد خلاصه شدند، 19طبقه اولیه و 2 طبقه اصلی تحت عناوین»بازدارنده های دریافت مراقبت های دوران بارداری» و »مشوق های دریافت مراقبت های دوران بارداری» و 6 زیرطبقه نهایی شامل بازدارنده های سازمانی، بازدارنده های فردی، درک مفید بودن انجام مراقبت، ارایه مراقبت های رایگان، آموزش های مراقبت از خود، ارتباط مناسب مراقبین سلامت طبقه بندی شدند. 

    نتیجه گیری:

      سیاستگذاران و برنامه ریزان افزایش جمعیت و طرح ملی جوانی جمعیت در کشور می توانند از مشوق ها و بازدارنده های دریافت مراقبت های دوران بارداری جهت برنامه ریزی و ارتقاء سلامت زنان باردار استفاده کنند.

    کلیدواژگان: مشوق ها، بازدارنده ها، مراقبت های دوران بارداری، مراقبین سلامت، زنان باردار
|
  • Hormat Sadat Emamzadeh Ghasemi, Fatemeh Hajibabaee*, Abolfazl Sobati, Zahra Najm Zadeh, Hasan Khosravi Pages 2-13
    Background & Aims

    Special attention should be paid to empowering healthcare providers, including nurses. Empowerment as the clinical skill is an important goal of nursing education. The present study aims to determine the effect of a nursing manager psychological empowerment program on the management skills of nursing students.

    Materials & Methods

    This interventional study was conducted in Imam Khomeini Hospital in Tehran, Iran. Participants were 84 students in nursing management internship from Tehran University of Medical Sciences and 19 nursing managers. The nursing students were divided into two control (n=42) and intervention (n=42) groups. The intervention was a psychological empowerment program for nursing managers. After intervention, the management skills of students was assessed using a checklist completed by observation and interviewing ward supervisors. Data were analyzed in SPSS software, version 16.

    Results

    The management skills of students in the intervention group significantly increased after receiving the empowerment program by 0.274 units.

    Conclusion 

    Psychological empowerment of nursing managers can improve the management skills of nursing students. The results of this study can be used to persuade nursing managers to receive psychological empowerment training, which can lead to psychological improvement of the work environment, nurses and nursing students.

    Keywords: Empowerment, Managers, Student, Nursing, Managerial skills
  • Javad Sajadifar*, Farshad Sharifi, Fatemeh Bahramnezhad Pages 14-25
    Background & Aims 

    The early mobility of a patient hospitalized in the intensive care unit (ICU) is a very complicated issue and requires coordination between the departments and between all ICU staff, including physicians, nurses, and physiotherapists. Early mobilization program is safe and feasible and has positive results for the patient, medical staff, families, and health system. The present study aims to determine the barriers to early mobility of patients admitted to the ICUs of hospitals in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province, Iran.

    Materials & Methods 

    This is a descriptive cross-sectional study conducted in 2020-2022. The study population consists of the ICU staff of hospitals in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Province, including physicians, nurses, and physiotherapists. Sampling was done by a census method. The data were collected using a demographic form and a researcher-made questionnaire of early mobility barriers of ICU patients and analyzed in SPSS software, version 18 using descriptive and inferential statistics.

    Results 

    In the present study, 174 nurses, physicians, and physiotherapists answered the questionnaire, where 57.8% were female and 59.8% were single. Among the barriers to early mobility, the patient-related barriers had the lowest mean (0.411±0.108) and cultural barriers had the highest mean (0.478±0.146).

    Conclusion

    It is necessary to investigate the barriers to early mobility of patients admitted to the ICU of study hospitals, especially the cultural barriers. In this regard, there is a need to design a clinical protocol to manage and reduce these barriers.

    Keywords: Early mobility, Intensive care unit, Nurse, Physician, Physiotherapist
  • Gholamreza Mollaahmadi, Mahmood Karimi, Shima Haghani, Maryam Gharacheh* Pages 26-39
    Background & Aims 

    Due to having multiple tasks in ensuring the health of patients, primary healthcare workers are under many stresses that may lead to job burnout. The present study aims to determine the relationship between occupational stress and job burnout of primary healthcare workers. 

    Materials & Methods 

    This descriptive, correlational study was conducted in 2019 on 128 primary healthcare workers in Saveh and Zarandieh cities, who were selected by a census method. Data was collected by a demographic form, the Maslach Burnout Inventory (MBI), and Spielberger’s job stress survey (JSS). Descriptive statistics were used to describe the data, and independent t-test, analysis of variance, and Pearson correlation test were used to analyze data in SPSS software, version 18.

    Results 

    The mean score of JSS was 140.7±48.6, which was lower the median score (150). The mean frequency score was 23.43±8.3 for the MBI dimension of emotional exhaustion, 17±4.78 for depersonalization, and 14.43±6.74 for personal accomplishment. Occupational stress had a positive and significant relationship with the frequency of emotional exhaustion (r=0.59, P<0.001) and depersonalization (r=0.22, P<0.001), and a negative and significant relationship with the frequency of personal accomplishment (r=-0.47, P<0.001). This indicates that with the increase of occupational stress, the frequency of job burnout in two dimensions of emotional exhaustion and depersonalization increases, while the frequency of personal accomplishment decreases.

    Conclusion

    Primary healthcare workers in the study region have moderate occupational stress and a high level of job burnout in the areas of depersonalization and personal accomplishment. Considering the high level of job burnout and its relationship with occupational stress in these healthcare workers, and the fact that these factors can have a negative impact on the quality of healthcare services, it is necessary to carry out necessary interventions to reduce and manage occupational stress and job burnout of primary healthcare workers.

    Keywords: Primary healthcare worker, Occupational stress, Job burnout
  • MohammadMehdi Peighambari, Mohadeseh Choobani, Mahmood Sheikh Fathollahi, Avisa Tabib, MohammadJavad Alemzadeh-Ansari, Fidan Shabani* Pages 40-51
    Background & Aims 

    Job burnout can reduce the quality of life, performance, and organizational commitment of nurses and increase the intention to leave the job. Various studies have shown that empowerment of employees and involving them in decision-making can reduce their job burnout. Effective empowering behaviors of supervisors and nursing managers play an important role in empowering nurses. This study aims to determine the relationship between nursing manager’s empowering behaviors and nurses’ job burnout.

    Materials & Methods 

    This descriptive-correlational study was conducted in 2020. The study population includes all nurses working in the special care units (CCU and ICU) of Shahid Rajaee Heart Hospital. Participants were 165 nurses who were selected by a convenience sampling method. The empowering leadership questionnaire (ELQ) and the Maslach burnout inventory (MBI) were used to collect data. Data analysis was performed using Pearson’s correlation test and multiple linear regression analysis in SPSS software, version 24.

    Results 

    The mean age of participants was 36.73±7.20 years (ranged 24-53 years). One-hundred four nurses (63%) were female and 61(37%) were male. Most of the nurses (59.4%) were married. Pearson’s correlation coefficients showed a negative significant relationship between the scores of the ELQ dimensions and the scores of the MBI dimensions of emotional exhaustion and depersonalization (P<0.001). There was a positive significant relationship between the scores of the ELQ dimensions and the MBI dimension of personal accomplishment (P<0.001).

    Conclusion 

    The empowering behaviors of nursing managers in the study hospital were at a moderate level. The increase in the use of empowering behaviors by nursing managers can lead to a more decrease in the job burnout of nurses in different dimensions.

    Keywords: Job burnout, Leadership, Empowerment, Nursing
  • Maryam Baradari, Mahnaz Shoghi* Pages 52-65
    Background & Aims

    Infant hospitalization in the neonatal intensive care unit (NICU) causes loss or delay in mother-infant attachment. On the other hand, quarantine and social distancing during the COVID-19 epidemic had psychological consequences, such as increased fear of infection. This study aims to determine the relationship between mother-infant attachment and fear of COVID-19 in mothers with neonates admitted to the NICUs of selected hospitals in Tehran, Iran, during the COVID-19 pandemic.

    Materials & Methods 

    In this descriptive-correlational study, participants were 195 mothers with neonates admitted to the NICUs of selected teaching hospitals affiliated to Iran University of Medical Sciences in 2021. Data collection tools were a demographic form, the fear of COVID-19 scale (FCoV-19S), and Avant’s mother-infant attachment behaviors questionnaire, which were completed by the researcher. Data were analyzed in SPSS software using independent t-test, Kruskal-Wallis test, Mann-Whitney U test, and ANOVA.

    Results 

    The mean score of FCoV-19S was 19.04±5.40, and the mean score of mother-infant attachment was 70.12±50.65. No significant relationship was observed between the fear of COVID-19 and mother-infant attachment (P>0.05). Fear of COVID-19 had a significant relationship with the interest in the baby’s gender (P=0.001) and the mother’s education level (P=0.041). Mother-infant attachment had a significant relationship with interest in the baby’s gender (P=0.01) and infant hospitalization due to jaundice (P=0.049). 

    Conclusion

    Mother-infant attachment of the mothers in this study is low, and their fear of COVID-19 is almost high. There is no significant correlation between the fear of COVID-19 and mother-infant attachment. It is necessary to pay attention to effective factors in promoting emotional attachment between mothers and neonates hospitalized in the NICUs. It is also recommended that the medical staff and nurses pay attention to this group of mothers during pandemics such as COVID-19 and use some techniques to reduce their fear of infection.

    Keywords: Attachment behaviors, Fear, COVID-19, Mothers, Infants, Neonatal intensive care unit
  • Fateme Ebrahimi, Ezzat Jafarjalal*, Tahareh Najafi Ghezelche, Shima Haghani Pages 66-79
    Background & Aims 

    Nurses are the largest group of healthcare providers, especially during the COVID-19 pandemic. Patients with COVID-19 are in dire need of spiritual care due to being alone in quarantine, away from their families. The present study aims to assess the spiritual care competence of nurses in the special care units for COVID-19 in teaching hospitals in Arak, Iran 

    Materials & Methods

    This is a descriptive cross-sectional study. Participants were 142 nurses working in the special care units for COVID-19 in hospitals affiliated to Arak University of Medical Sciences in 2022, who were selected by a census method. The data collection tool was the spiritual care competence scale. The data were analyzed in SPSS software, version 16.

    Results 

    The mean total score of spiritual care competence was 100.71±14.45, which was higher than the median score of 81. The spiritual care competence had a significant relationship with marital status (P=0.044), willingness to work overtime (P<0.001), age (P=0.011), total work experience (P=0.03), and work experience in the special care unit (P=0.025), such that spiritual care competence was higher in older married nurses with a willingness to work overtime and a higher work experience.

    Conclusion

    The spiritual care competence of nurses in the study hospitals is at a favorable level. The results of this study can help future studies in improving the quality of nursing care and the competence of nurses in spiritual care.

    Keywords: Spirituality, Spiritual care, Spiritual care competence, Critical care, COVID-19
  • Aida Omidi, Vahid Ahmadi*, Reza Valizadeh Pages 80-93
    Background & Aims

    The present study aims to compare the effects of emotion regulation training and mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on the resilience and self-compassion of women with irritable bowel syndrome (IBS).

    Materials & Methods 

    This is a quasi-experimental study with a pre-test/post-test/follow-up design. The study population consists of 300 women with IBS who visited the clinics of internal medicine physicians in Ilam, Iran, in 2018-2019. The sample size was determined 20 for each group based on the Fleiss method. Therefore, 60 were selected by a simple cluster sampling method and based on the entry criteria. They were divided into three groups of emotion regulation (n=20), MBCT (n=20), and control (n=20). After the interventions, the post-test and follow-up assessments were conducted for the groups. The instruments were the Connor-Davidson resilience scale and the self-compassion scale of Neff (2003). For data analysis, SPSS software, version 23 and repeated measures analysis of variance were used.

    Results

    Both emotion regulation training and MBCT had a significant effect on the resilience and self-compassion of women (P=0.001), where MBCT had a greater effect compared to emotional regulation training.

    Conclusion

    The MBCT can be used as an effective method to increase resilience and self-compassion of women with IBS.

    Keywords: Emotion regulation training, Cognitive therapy based on mindfulness, Resilience, Self-compassion, Irritable bowel syndrome
  • Maryam Sheybany Sadr, Maryam Seraji*, Mohammadhadi Abbasi Pages 94-109
    Background & Aims 

    Providing adequate prenatal care for women can help maintain or improve the health of the mother and fetus. This study aims to identify the incentives and barriers to receiving prenatal care in Zahedan, southeast Iran. 

    Materials & Methods

    This is a qualitative study using a conventional content analysis approach. Participants were 26 people, including 8 healthcare workers and 18 pregnant women referred to the healthcare centers in 2022 in Zahedan. They were selected by a purposive sampling method and underwent semi-structured in-depth interviews, which continued until the data saturation. Content analysis was carried out along with assessing the validity and reliability of data using Graneheim and Lundman’s four criteria (credibility, dependability, transferability, and confirmability). 

    Results 

    After analysis, 504 codes were obtained, which were reduced to 215 codes, from which 19 sub-categories, 6 sub-themes, and 2 themes of prenatal care barriers and incentives. 

    Conclusion 

    Policymakers and authorities in Zahedan should pay attention to the incentives and barriers to receiving prenatal care identified in this study for developing plans to improve the health of pregnant women in this area.

    Keywords: Incentives, Barriers, Prenatal care, Healthcare providers, Pregnant women